تشویق یا پاداش در لغت به معنای به شوق آوردن، راغب کردن، آرزومند ساختن و کار کسی را ستودن و او را دلگرم کردن است. تشویق در مواردی به کار می رود که رفتاری دلخواه و مطلوب از متربی سر بزند و بخواهیم آن رفتار تقویت و تکرار شود و به صورت عادت در آید. اما تنبیه در مواردی به کار می رود که رفتار متربی ناپسند و برخلاف موازین دینی و مقررات است و می خواهیم آن را تضعیف یا خاموش کنیم. این دو روش باید به طرز صحیح و بجا به کار روند تا سبب آرامش خاطر و تعادل شوند.

باید از تنبیه های شدید در برابر خطاهای کوچک یا از تنبیه های گروهی برای اشتباهات فردی، به ویژه تنبیه های بدنی، کنایه آمیز و توهین دار خودداری کرد؛ چون این تنبیهات غالبا در ضمیر و روان متربی کینه و روحیه انتقام جویی ایجاد می کند. در واقع تنبیه دو نقش در انضباط ایفا می کند: یکی اینکه سبب تضعیف و تکرار نشدن رفتار ناپسند می شود و دیگر اینکه کودک را متوجه می کند که رفتارش مورد قبول محیط اجتماع نیست و در واقع او را با انتظارات اجتماعی آشنا می کند. برای اینکه این روش تربیتی مؤثر واقع شود، باید متناسب با خطا باشد و بلافاصله اعمال گردد. همچنین دلیل آن نیز برای کودک و متربی روشن باشد. از جمله عوامل اثرگذار در این روش، ثبات و وحدت روش اولیا و مربیان است. از مجموع مباحث و دیدگاه های روان شناسان در باب آموزش و یادگیری کودکان چنین برمی آید که آنان غالبا بر تقویت مثبت و دادن پاداش در مقابل رفتارهای مطلوب تکیه کرده اند و تنبیه را به عنوان آخرین روش در تغییر رفتار، آن هم به شکل ساده مورد توجه قرار دادهاند که این به نظر اسلام نیز نزدیک است؛ زیرا در روایات اسلامی روش اولیه برای برخورد با رفتار نامناسب، مدارا و نرمی است؛ در صورتی که نرمی سودمند نباشد، تندی و برخورد مناسب با خطابه مثابه داروی تلخ و آخرین راه حل تجویز شده است.
 
از نظر روان شناسان، چون اساس زندگی کودک، به ویژه در سالهای اول زندگی، مبتنی بر جلب لذت و دفع الم است، از هرچه برای او لذت بخش و خوشایند باشد، استقبال می کنند و از هرچه برایش دردآور و رنج آفرین باشد، می گریزد. بدین روی، طبیعی است که تنبیه برای کودک امری دردآور و سبب گریز او از عملی باشد که عاقبتش تنبیه است. امروزه روان شناسان به دلایل اخلاقی، استفاده از تنبیه بدنی، مانند سیلی زدن، را توصیه نمی کنند و حتی هنگامی که می خواهند تأثیر این نوع محرکها را در مهار و کاهش رفتار آزمایش کنند، از حیوانات کمک می گیرند، و سپس نتیجه اصلاح شده داده های آزمایشی خود را در مورد انسان تجربه می کنند. ولی آنجا که رفتار فرد از خود تنبیه به مراتب مخرب تر باشد، کاربرد تنبیه موجه و منطقی تلقی شده است. از زمانهای قدیم، مسئله تنبیه در آموزش و پرورش و چگونگی و کیفیت تأثیر آن مورد بحث بوده و موافقان و مخالفانی داشته است. غالب روانشناسان با این مقوله به صورت محتاطانه برخورد کرده اند و از نظریاتشان بر می آید که در صورت اصلاح شدن رفتار کودک با روش‌های مطلوب و تقویت کننده های « مثبت و منفی»، مربیان مجاز به استفاده از تنبیه به منزله یک محرک آزارنده نیستند. اما اگر تمام روشهای ممکن و انسانی به کار گرفته شد و نتیجه مثبت و مطلوب به بار نیاورد، همچنین رفتار ناهنجار کودک ناپسند و بسیار حاد بود، استفاده از تنبیه بدنی به نظر برخی از آنان، مفید و حتی لازم است. برای نمونه، به برخی از نظرهای روانشناسان اشاره می شود: گیج و برلاینر" می گویند: اگر رفتاری را که می خواهید مانع آن شوید بسیار خطرناک یا ناخوشایند است، در آن صورت، تنبیه به منزله راهی برای دفع آن رفتار چیزی خوب است.
 
روش تنبیه و آثار آن مطرح شده است، و با این حال، مؤلف عقیده دارد که گاهی ممکن است رفتار نابهنجار فرد آن چنان وخیم و خطرناک باشد که هیچ روش دیگری برای تغییر رفتار یا اصلاح آن جواب ندهد و به ناچار کاربرد تنبیه یگانه روش ممکن باشد؛ مثل وقتی که رفتار نامطلوب فرد سلامت و بقای خود او یا افراد دیگر را تهدید می کند. بنابراین، از نظر روانشناسان تنبیه می تواند یک روش تربیتی باشد، اما بر اساس مقررات و در مواردی به کار می رود که رفتار متربی ناپسند و برخلاف مقررات است و ما می خواهیم آن را تضعیف یا خاموش کنیم.
 
اسلام در باب تنبیه دیدگاه خاصی دارد که از هرگونه افراط و تفریط مبراست و به شیوه ای اعتدالی تنبیه را در برخی موارد به شکل محدود، برای اصلاح رفتارهای نامطلوب و با شروطی می پذیرد. اسلام سفارش اکید می کند که بزرگترها در برابر کوچکترها بیشتر احساس مسئولیت کنند و حقوق آنها را مراعات نمایند. اسلام به جامعه به صورت یک «کل» می نگرد، به موجودیت انسانها اهمیت خاصی می دهد؛ خودسازی آحاد امت را لازم می داند؛ و رفق و شفقت با دیگران را جزو وظایف می شمارد و می گوید: المسلم من سلم المسلمون من یده ولسانه. بر این اساس، تنبیه بدنی را ابتدائا حتی برای حیوانات نمی پسندد و ترحم بر آنها را از وظایف هر کس می داند. پس بجاست که اولیا و مربیان در مورد خطاهای جزئی کودکان خشم نورزند و به آنان غضب نکنند، بلکه باقدری مسامحه، از خطای آنها بگذرند تا آنان شخصیت واقعی خود را بیابند. اصولا معلم و مربی پیش از آنکه سخت گیری کند، باید در کارش آگاه باشد.
 
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸